فلسفه هست تا زندگی زیباتر شود
فلسفه در این روزگار اگر به درد روزمره ما نخورد، همان نبودنش و نخواندنش بهتر است. این که از روزمره میگویم، واضح است که منظورمان خوردن، خوابیدن و کارهایی از این قبیل نیستند. روزمره ما بیش از هر زمان دیگری با کنش های اجتماعی، مسائل اعتقادی و سیاست گره خورده است و فلسفه اینجاست که میتواند شما را از جو موجود در جامعه جدا کند و به جایی بهتر ببرد. ارسطو جایی میگوید: یا باید به فلسفه روی بیاوریم یا اینکه زندگی را بدرود بگوییم و از اینجا رخت بربندیم؛ زیرا بدون فلسفه همهی مسائل اموری مهمل و ابلهانه به نظر میرسند.
به نام خدا
فلسفه، راهکاری برای فرار از تهی بودن زندگی
وقتی صحبت از فلسفه میشود، قفسه های خاک خورده ای که کتاب های قطور با جلدهای تیره و متن زرکوب درشت با اسامی آشنا در آن کنار هم چیده شده است به ذهن میآید. قفسه هایی که یا در خانه اساتید فلسفه هستند یا در کتابفروشی ها. اما این تصویر هیچ کمکی به ما نخواهد کرد.
در جامعهی مصرفگرای امروز، سرعت و حجم اطلاعات به شدت بالارفته است و این دو عامل باعث شده که قدرت تحلیل و تفکر از ما گرفته شود. در این حالت ما با دریایی از اطلاعات روبهرو هستیم که نه نیازی به آن ها داریم و نه کمکی به ما خواهند کرد و فقط ذهن ما را مشغول میکنند.
همهی گزاره های گفته شده را که کنار هم میگذاریم این نتیجه محتمل است که دنیای ما بیش از هر زمان دیگر تهی از معنا شده است و ما فقط برای زنده بودن کار میکنیم و برای اعلام وجود و عقب نیافتادن از دیگران اخبار را دنبال میکنیم. ما برای این که خودمان را آرام کنیم یک محتوای وایرال شده را باز نشر میکنیم و فکر میکنیم اگر درباره فلان موضوع واکنشی نداشته باشیم، وظیفه اجتماعی خود را به درستی انجام ندادهایم.
در صورتی که از وظیفه اجتماعی چیزی نمیدانیم، چون خودمان را نمیشناسیم. ما زمانی میتوانیم درباره موضوعات آنطور که باید نظر دهیم و مسئولیت های اجتماعیمان را درست انجام دهیم که خودمان را بشناسیم و به این دو سوال پاسخ دهیم که من که هستم؟و چه باید باشم؟
فلسفه، کاربردی تر از همیشه
فلسفه در این روزگار اگر به درد روزمره ما نخورد، همان نبودنش و نخواندنش بهتر است.
این که از روزمره میگویم، واضح است که منظورمان خوردن، خوابیدن و کارهایی از این قبیل نیستند. روزمره ما بیش از هر زمان دیگری با کنش های اجتماعی، مسائل اعتقادی و سیاست گره خورده است و فلسفه اینجاست که میتواند شما را از جو موجود در جامعه جدا کند و به جایی بهتر ببرد. ارسطو جایی میگوید: ((یا باید به فلسفه روی بیاوریم یا اینکه زندگی را بدرود بگوییم و از اینجا رخت بربندیم؛ زیرا بدون فلسفه همهی مسائل اموری مهمل و ابلهانه به نظر میرسند.))
فلسفه، باهوش تر از همه ماست
فلسفه نوع بروز خود را متناسب با نیازهای جامعه امروز تغییر داده و دیگر ما فقط فلسفه را در کتاب های قطور و خاک خورده با کلمات و مفاهیم ثقیل پیدا نمیکنیم بلکه با یک نگاه سطحی به رمان های چند دهه اخیر متوجه میشویم که بیش از هر زمانی ادبیات و فلسفه باهم یکی شدهاند و خیلی وقت ها تعیین مرز بین فلسفه و ادبیات ممکن نیست. از خوبی های این اتفاق این است که خواننده متوجه این اتفاق نمیشود که در طی خواندن داستان و لذت بردن از آن درحال یادگیری سخت ترین مباحث فلسفه به اندازه وسع خودش است. وسع خودش یعنی میزان ادراک خواننده از سوالاتی که حین خواندن با آن ها روبهرو میشود. اساسی ترین سوالاتی که به صورت غیر مستقیم در رمان ها و نوشته های این دوره مطرح میشود، چرایی و چیستی زندگی است.
رمان، میزبان امروزی فلسفه
رمان، قالب اصلی ادبیات زمان ماست، هگل جایی گفته است: ((رمان، حماسه دنیای بورژواست.)) آثار نویسندگانی چون فیودور داستایفسکی، آنتوان چخوف و لئو تولستوی همان کاری را با خواننده میکند که فلسفه ارسطو، افلاطون، کانت، دکارت و هگل با خواننده میکرد. ایجاد سوال و راهبری خواننده تا رسیدن به پاسخ منحصر به فرد خودش.
با این که با تعریف کلاسیک فلسفه نمیشود نام هیچ کدام از این نویسنده ها را فیلسوف گذاشت اما ما شاهد بالاترین مفاهیم فلسفه در رمان های این نویسنده ها هستیم.
ویژگی رمان، ایجاد فضای گفت و گو و جذابیت است که کار را برای به کار بردن مفاهیم فلسفی راحتتر کرده با این که همچنان افراد زیادی هستند که این گزاره ها را قبول ندارند و به کار بردن مفاهیم فلسفی را در قالب رمان، جسارت به ساحت فلسفه می دانند و اساساً به رمان به عنوان قالبی برای سرگرمی نگاه میکنند.
نویسندگان مختلفی هستند که هر کدام با توجه به ویژگی و ظرفیت قلمشان سعی کردهاند فلسفه را در قالب های در دسترستر و عام تر عرضه کنند و حتی نویسندگانی هم بودهاند که واقعاً نیت نوشتن رمان فلسفی را نداشته اند اما با گذر زمان به علت عمیق بودن نوشتههایشان به عنوان رمان های فلسفی شناخته شدهاند.
نویسندگانی که فیلسوف نیستند ولی فلسفی مینویسند
سارتر، در رمان خود به نام تهوع سعی در ایجاد سوال هایی مانند: خودآگاهی و خودشناسی و امکان در خواننده است و تا حدود خوبی هم در این کار موفق بوده است.
یوستین گردر، در دو رمان خود به نام های دنیای سوفی و راز فال ورق موفق ظاهر شده و این دو رمان به عنوان دو رمان برای شروع فلسفه شناخته میشوند.
آلن دوباتن، در سری کتاب های The School of Life شروع به انتشار مفاهیم فلسفی در قالب جستار کرده است. کاربرد فلسفه در موضاعت مهمی مثل عشق، کار، آینده و ...
کتاب تسلی بخشی های فلسفه آلن دوباتن نظریات فیلسوفانی چون سقراط، اپیکور، سنکا، مونتنی، شوپنهاور و نیچه را برای حل مشکلات روزمره مثل کم پولی، عدم محبوبیت، شکست عشق و... بررسی کرده است و مورد استقبلا خواننده های زیادی هم واقع شده است.
آلبر کامو در کتاب بیگانه مسئله پیچیدهای مثل اگزیستانسیالیسم را به خوبی تشریح میکند و خواننده اگر تا قبل از این از شنیدن اسم اگزیستانسیالیسم وحشت میکرد، بعد از خواندن این کتاب میتواند به راحتی این مفهوم را برای شما توضیح دهد.
در نویسندگانی ایرانی هم میتوان رد پای فلسفه را دید، به طور مثال نادر ابراهیمی که همه آن را به کتاب های عاشقانهاش میشناسند، کتابی دارد به اسم تکثیر تاسفبرانگیز پدربزرگ که نمونه خوبی از یک داستان فلسفی ایرانی است.
فلسفه همچنان درحال تغییر نحوه بروز خود، متناسب با نیازهای جامعه است. رزوی خود را با چنین گفت زرتشت عرضه میکرد و امروز با کتاب های مدرسه زندگی آلن دوباتن. اما چیزی که اهمیت دارد این نکته است که فلسفه همواره راهگشاست.
ما در این بخش عناوینی برای شروع فلسفه را به شما پیشنهاد کرده بودیم.