روز دیگر به جای نمک، پشم بار شتر کرد. شتر مثل روزهای قبل هنگام عبور از رودخانه، در آب نشست.پشم، آب را به خود جذب کرد. شتربان بی هیچ داد و فریادی نگاه می کرد.وقت برخاستن کم مانده بود از سنگینی بار، کمر شتر بشکند. شتربان کمک کرد تا شتر از جای برخیزد و به آن سو برود. آن وقت با پوزخند گفت:«بدبخت! تو هنوز آدمیزاد را نشناخته ای. سالهاست از تو مواظبت می کنم و آذوقه به خوردت می دهم، حالا خیال تنبلی به سرت زده؟ کور خوانده ای!»
آن وقت شتر را به سوی شهر هی کرد، در حالی که با صدای بلند آواز می خواند:
نابـرده رنـج گنـج میسـر نمی شـود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
مرزبان نامه (تازه هایی از ادبیات کهن ایران)
5 / 0
- ناشر : پیدایش
- زبان کتاب : فارسی
- تعداد صفحات : 136
- سال نشر : 1395
- چاپ جاری : 10
- نوع جلد : شومیز
- شابک : 9789646055483
- قطع : رقعی
- حداقل رده سنی : 12
- حداکثر رده سنی : 15
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران