آرابلا و الیزابت اصلاً نمیتوانستند باهم کنار بیایند. الیزابت در وجود آرابلا هیچچیز دوستداشتنیای نمیدید و بهنظر میرسید هر چیزی که آرابلا از آن نفرت دارد، در وجود الیزابت هست.
متأسفانه مادر الیزابت، آرابلا را دوست داشت. دخترک اخلاق و رفتار بسیار مناسبی داشت: همیشه هنگام ورود خانم آلن به اتاق از جایش بلند میشد، در را برای او باز و بسته میکرد و خیلی مؤدبانه وسایل او را میآورد و برایش حمل میکرد.
هر چه آرابلا مؤدبانهتر رفتار میکرد، الیزابت شلوغتر میشد، تا جایی که خانم آلن شروع به گفتن چیزهایی کرد که الیزابت را از کوره بهدر میبرد.
«ای کاش تو هم مثل آرابلا خوشاخلاق بودی عزیزم! چهقدر دلم میخواست آرامتر وارد اتاق شوی! کاش صبر میکردی حرفم تمام شود بعد حرفت را میزدی...»
تمام این حرفها الیزابت را عبوستر از قبل میکرد. آرابلا همهٔ اینها را میدید و به روش نرم و مؤدب خود، از آشکار شدن تفاوتهای میان خود و الیزابت، لذت میبرد.
یک هفته گذشت. همه، حتی آشپز نسبتاً خشن خانه، آرابلا را دوست داشتند. یک روز وقتی آرابلا از آشپزخانه بیرون آمد و گفت که خانم جنکس میخواهد بعدازظهر کیک مورد علاقهٔ او را بپزد، الیزابت به او گفت: «او تو را فقط بهخاطر اینکه برایش خودشیرینی میکنی دوست دارد.»
شرورترین دختر مدرسه مبصر می شود 3
5 / 0
- ناشر : چشمه
- زبان کتاب : فارسی
- تعداد صفحات : 238
- سال نشر : 1398
- چاپ جاری : 4
- نوع جلد : شومیز
- شابک : 9789643627836
- قطع : پالتویی
- مترجم : آبتین گلکار
- حداقل رده سنی : 7
- حداکثر رده سنی : 15
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران