loader-img
loader-img-2

مینی و برادر تنبل

5 / 0
like like
like like

 مینی و برادر کوچک و مادرش توی خانه بودند. مادربزرگ آمده بود خانه‌ شان تا با هم به خرید بروند اما مینی و برادر کوچکش دوست نداشتند با آنها بروند. مادر و مادربزرگ به خرید رفتند و بچه‌ها در خانه ماندند.
دو ساعت و نیم گذشت اما از مادر و مادربزرگ خبری نشد. بچه‌ ها نگران شده بودند. تا اینکه تلفن زنگ زد. پدر بود، خبر داد که مادر و مادربزرگ تصادف کرده‌ اند و دنده‌ هایشان شکسته اما مشکل جدی وجود ندارد و باید فقط بچه‌ ها در کارهای خانه کمک کنند. حالا دیگر چالش مینی و برادرش شروع شد، او نه به خرید می‌ رفت، نه خانه را مرتب می‌ کرد، حتی همه‌ جا را کثیف‌تر هم می‌ کرد و بهانه می‌ گرفت تا اینکه….

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "مینی و برادر تنبل" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک