آن شب، بیدار ماندم و زیر تابش نور مهتاب، با خمیر موجوداتی ساختم، دعا و ورد و جادو خواندم و به آنها دستور دادم. جرئت نکردم قاب را باز کنم و از قدرت جسم و خون استفاده کنم. هیچیک از آن موجودات حرکت نکردند تا ساعت چهار صبح که آهسته گفتم: «خواهش میکنم حرکت کن!» و بهنظر رسید که در آن تکه خمیر نوعی زندگی پدید آمد، بهنظر رسید که در کف دستم تکان خورد، اما در آن موقع بهشدت با خواب میجنگیدم یا شاید هم داشتم خواب میدیدم، یا فقط نشانهی دیگری بود از اینکه داشتم دیوانه میشدم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی اسم است.
2021 © Copyright - almaatech.ir
شما هم می توانید در مورد این کالا نظر بدهید.
نظرات کاربران ( نظر)برای ثبت نظر، نقد و بررسی شما لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. اگر این محصول را قبلا از سایت خریده باشید نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد