آسیاب کنار فلوس

مفهوم خانواده و سنت های گذشته یکی از اصلی ترین مفاهیم طرح شده در رمان‌ های کلاسیک بوده است و همیشه یک پرسش باقی می ماند: افراد می‌ توانند بدون خانواده و گذشته‌ ی خود هویتی مستقل داشته باشند یا نه؟ ”ماگی“ و ”تام“ خواهر و برادر هستند و با مادر و پدرشان در مزرعه‌ ای کنار ”فلوس“ زندگی می کنند. ماگی دختری باهوش، مهربان و با استعداد است که همیشه از برادر خود حمایت می کند. تام هم پسری زودرنج و سختگیر است که اتفاقا فرزند محبوب مادر است؛ چرا که مادر معتقد است ماگی دختری سربه هوا و دردسرساز است. قصه از زمان کودکی شان آغاز می شود و تا بزرگسالی ادامه دارد؛ اوج داستان آنجایی است که ماگی به دیدن دخترخاله‌ ی ثروتمندش و نامزد او می‌ رود. اما این دیدار مشکلاتی را برای ماگی به وجود می ‌آورد که باعث می شود حتی از طرف خانواده طرد شود. ماگی در تمام عمرش خانواده و خصوصا برادرش را در اولویت قرار داده، حال چه می شود اگر اولویت ها تغییر کنند و ماگی، نام خودش را به بالای لیست اولویت ها انتقال دهد؟