دختر نوجوانی به نام ملیندا سوردینو اولین سال دبیرستان خود را به بدترین شکل آغاز میکند. یک مهمانی در روزهای آخر تابستان و پیش از شروع مدرسه، با تماس تلفنی او با پلیس، به هم میریزد و بعد از این اتفاق هم دوستان ملیندا و هم غریبهها از وی متنفر میشوند. او که سکوت اختیار کرده و دلیلش برای کاری که انجام داده را بیان نمیکند و از آزار جنسیای که در مهمانی دیده سخن نمیگوید، سعی میکند مشکلاتش را به تنهایی حل کند. ملیندا به علت اتفاقی که برایش افتاده بار گناه بزرگی را به دوش میکشد.این ماجراها باعث میشود او دوستانش را از دست بدهد و دچار افت تحصیلی شدید شود. ملیندا که مرتب از سوی هممدرسهایهایش مورد آزار و اذیت قرار میگیرد با رفتار نامناسب و سکوت آزاردهندهاش خشم و ناراحتی پدر و مادرش را برمیانگیزد.
هیچکس نمیداند که او توسط یک مرد متشخص مورد تجاوز قرار گرفته، مردی که همچنان در اطراف او حضور دارد و تهدیدی برایش محسوب میشود. ماهها از این اتفاق میگذرد ولی شرایط بهتر نمیشود. همه از ملیندا فراری هستند چرا که او را منفور و پست میدانند. ملیندا روز به روز کمحرفتر میشود و تنها جایی که کمی به او آرامش میدهد کلاس هنر است.سرانجام ملیندا روند بهبودی را زمانی آغاز میکند که بار دیگر و این بار شدیدتر مورد حملۀ آن مرد قرار میگیرد. اما این بار دیگر سکوت نمیکند و به مقابله با او و این جریان میپردازد و تلاش میکند تا حق خود را بگیرد. حضور در یک پروژۀ هنری به او در این مسیر کمک میکند.با گذشت زمان معلوم میشود که در مهمانی واقعاً چه اتفاقی افتاده و حقیقت چیست. شاید برملا کردن دلیلی که ملیندا را وادار به تماس با پلیس در آن مهمانی کرد بتواند او را از آن شرایط وحشتناک رها کند.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران