محصولات مرتبط
منزوی چندان در قید و بند حفظ ظاهر نبود، وقتی محمدعلی بهمنی دوست شاعرش زبان به نصیحت دوستانهای میگشاید شاید او اندکی متنبه شده و به راه آید، به وی پاسخی رندانه میدهد: «در نیم قرن دیگر، حتی زودتر، هیچکس نمیپرسد منزوی یا بهمنی چگونه زندگی میکرد، سیر بود یا گرسنه، تنها به شعر ما نگاه میکنند.» شعر منزوی برآمده از نحوه سلوک او با زندگی بود، جوشیده از عواطف و احساسات رقیق، همانهایی که رشته زندگیاش را از هم گسیخت. شعر کمتر شاعری به حد حسین منزوی ناشی از دغدغهها و فراز و فرودهای زیستی شاعر است، زندگیاش سلسلهای از ناکامیها و نامرادیها است و همواره درگیر روزمرگیهای جاری زندگی بود، اما دغدغه اصلیاش یعنی خلق آثاری ماندگار هیچگاه از ذهنش حتی در اوج درماندگیها به در نرفت. تصویری که به ویژه در سالیان پایانی عمرش از او در ذهنها مانده، مردی آشفته حال و پریشان و از هم گسیخته بود که هیچ قرابتی با وجه هنرمندانه او نداشت، بهترین وصف حالش از زبان خودش میباشد :
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
زمین سوختهام. ناامید و بیبرکت که جز مراتع نفرت نمیچرید از من
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران