loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

چشم عقاب

5 / 0
like like
like like

در زمان حمله ی دوم مغول به ایران قلعه ی الموت در محاصره ی سپاه مغول قرار گرفت. سپاهیان هلاکو قصد داشتند فداییان الموت و جنگاوران را به زیر یوغ خود در آورند و قلعه را تسخیر و کتابخانه ی پژوهشی و ارزشمند آن را نابود کنند. عده ای از بزرگان و سالخوردگان الموت راه چاره را در مصالحه و مذاکره با خان مغول و تسلیم قلعه بدون خونریزی مردم و نابودی آن می بینند.
اما جوانان و فداییان الموت تنها روش برای نجات قلعه را جنگ با قوم مغول می دانند و معتقدند مصالحه با این قوم معنا ندارد. این خود آغاز برخی دو گانگی ها و دو دستگی ها در میان مردم الموت است اما سرانجام مصالحه ای که با پادرمیانی «عطا ملک جوینی» مورخ ایرانی انجام می پذیرد سبب کمترین صدمه به مردم می شود و کتابخانه بدون آسیب به سپاه مغول واگذار می گردد.
«چشم عقاب» یک داستان واقعگرای تاریخی است که بخشی از تاریخ ایران را در زمان حمله ی مغول به قلعه ی الموت روایت می کند که اینک تنها آثار اندکی از آن به جای مانده است. شخصیت اصلی «ناصر» پسری شجاع و جنگجو است که بر خلاف پدرش «حامد» که کتابدار کتابخانه ی قلعه است، از کسانی است که راه نجات مردم را در جنگ با مغول می داند و بس. او دل در گرو «ناهید» دختری فهمیده و کتابخوان دارد و گفت و گوی این دو با هم سبب می شود گاهی فضای داستان رنگ عاطفی به خود بگیرد.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "چشم عقاب" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک