loader-img
loader-img-2

بهار لعنتی

5 / 0
like like
like like

این داستان مرد جوانی است که روزی در یکی از کافه های پاریس با عکاسی به نام فرانسیس ژانسن آشنا می شود و این آشنایی به رابطه دوستانه ای در طول مدت سه ماه می انجامد. مرد جوان تصمیم می گیرد تا فهرستی از تمام عکس هایی که ژانسن گرفته تهیه کند تا حاصل یک عمر هنر او این طور راحت به فراموشی سپرده نشود. ژانسن ولی یک روز بدون خداحافظی آتلیه اش را برای همیشه ترک می کند و از تمام آن سه ماه و خاطراتش تنها دفترچه ای باقی می ماند.
هزار نشانه وجود دارد از اینکه تو بوده ای، همین جا کنار من. هزار کلمه نوشته ام از سکوت جاری در عکس هایت و از همه آنها امروز یک دفترچه باقی مانده، فهرستی از هزاران عکس خیالی و آلبوم هایی که هیچ وقت منتشر نشدند.
من از خودم می پرسم آیا همه چیز را خواب دیدم؟ ای کاش مکزیک این قدر از پاریس دور نبود.
 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "بهار لعنتی" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک