loader-img
loader-img-2

خرس و شباهنگ (شب زمستانی 1)

5 / 0
like like
like like

در دل طبیعت وحشی روسیه، بیشتر طول سال زمستان است و واسیلیسا و خواهر و برادرهایش عاشق آن‌اند که در آن شب‌های طولانی، دور آتش جمع شوند و به داستان‌های پرستارشان گوش کنند. واسیا، بیش از هر داستانی، داستان سرماگین را دوست دارد، اهریمن چشم‌آبیِ زمستان. روس‌های عاقل از او واهمه دارند، چراکه روح غافلان را از آنِ خودش می‌کند. آنان شبح‌هایی را که در برابر پلیدی‌ها از خانه‌‌شان حفاظت می‌کنند، گرامی می‌دارند.اما پدر واسیا که همسرش از دنیا رفته، در مسکو زن دیگری را به همسری می‌گیرد. نامادری جدید واسیا با باورهای مذهبی افراطی و خشک خود خانواده‌اش را از احترام گذاشتن به شبح‌های خانگی منع می‌کند، اما واسیا از عاقبت این کار بیمناک است.اما نامادری واسیا مدام سنگدل و سنگدل‌تر می‌شود و عزمش را جزم می‌کند تا دهکده را به سلیقه‌ی خودش از نو بسازد و دخترخوانده‌ی یاغی‌اش را یا عروس کند یا به صومعه بفرستد. دهکده بی‌دفاع و بی‌دفاع‌تر و پلیدی‌های جنگل نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و واسیلیسا چاره‌ای جز توسل به قدرت‌های خطرناکش که از مدت‌ها پیش پنهان بوده، ندارد؛ چراکه باید از خانواده‌اش در برابر خطری حفاظت کند که از دل ترسناک‌ترین داستان‌های پرستارش برخاسته و به حقیقت پیوسته است...
 

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "خرس و شباهنگ (شب زمستانی 1)" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک