loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

افسانه ای تاریک و شوم (دوباره با برادران گریم)

5 / 0
like like
like like

هانسل داخل جهنم ایستاده بود و به اطرافش نگاه می کرد. او در جایی شبیه غار بود. مخروط های سنگی از سقف کوتاه و سنگین جهنم آویزان بودند و از مخروط ها مایع قرمز رنگی چکه می کرد. اما با وجود سقف، هیچ دیواری آنجا نبود. هانسل می توانست هروقت که اراده می کرد، هر طرف را ببیند. آنجا که هانسل ایستاده بود، جلوی پایش هزاران مسیر قرار داشت. مسیرهایی که از میلیون ها میلیون دهانه ی آتشفشانی پر از آتش مایع و جوشان می گذشتند. یکی از دو شیطانکی که راهنمای هانسل بودند، گفت: «باحاله، نه؟» بعد هانسل را از بین گودال هایی از آتش گذراند و به طرف جاده ای که مثل زغال نیم سوخته می درخشید، راهنمایی کرد.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "افسانه ای تاریک و شوم (دوباره با برادران گریم)" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک