«پادشاه مکگیل که روی پایش بند نبود در حالتی نیمههشیار وارد تالار خود میشد. تالار دور سرش میچرخید و سرگیجه داشت. فردی که نام او را نمیدانست زیر بغلش را محکم گرفته و یک دستش را دور کمر او حلقه کرده بود و درحالی که زیر لب میخندید، او را با خود میبرد. دو خدمتکار در را پشت سرشان بستند و آهسته ناپدید شدند. مکگیل نمیدانست ملکه کجاست و البته در این شب خاص که جشن عروسی دخترش بود، اهمیت هم نمیداد. ملکه اغلب در تالار خود گوشه عزلت میگزید؛ به ویژه در شبهای جشن که خوردن غذا طولانی میشد. او زیادهرویهای همسرش را میشناخت و البته بهنظر هم نمیرسید که برایش اهمیتی داشته باشد. او پادشاه بود و قانون پادشاهان مکگیل همیشه به آنها اجازه انجام هر کاری را میداد. زمانی که مکگیل میخواست به رختخواب برود، تالار دور سرش به دوران افتاد؛ به حدی که ناگهان فردی را که او را آورده بود از خود دور کرد. دیگر حوصله نداشت. او دستور داد: «تنهام بذار!»
تقدیر پادشاهان (حلقه ساحران 2)
5 / 0
- ناشر : بهنام
- زبان کتاب : فارسی
- تعداد صفحات : 207
- سال نشر : 1397
- چاپ جاری : 1
- نوع جلد : شومیز
- شابک : 9786007132418
- قطع : رقعی
- مترجم : فرزام حبیبی
- حداقل رده سنی : 14
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران