پاییز فصل آخر سال است

«نسیم مرعشی» در اولین رمان بلند خود، داستان زندگی سه دختر به نام‌های «لیلا»، «روجا» و «شبانه» را روایت می‌کند. دخترها که در آستانه‌ی سی سالگی هستند، دغدغه‌های مختلفی دارند از جمله تثبیت هویت شغلی و اجتماعی، مهاجرت و روابط خانوادگی و... . اما آیا این شخصیت‌ها که در نقش راوی کتاب هم هستند، راهکاری برای دغدغه‌هایشان پیدا می‌کنند؟ یا آن‌ها هم مثل خیلی از ما درگیر جریان زندگی می‌شوند و رویاهایشان را به فراموشی می‌سپارند؟ در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«نیستی و با خیال راحت قوری را در بالاترین کابینت قایم کرده‌ام و فقط چای فوری می‌خورم. باید چای بخورم تا سرحال شوم. باید سرحال بروم سر کار. دارم می‌روم سر کاری که همیشه دوست داشته‌ام. کاری که خوشحالم می‌کرد. باید باز هم دوست‌اش داشته باشم. چرا ندارم؟ چرا هیچ‌چیزِ این روزها دیگر مرا نمی‌خنداند؟ به خاطر بی‌کاری است حتماً.»