کولی با شکلات تلخ
محصولات مرتبط
نهنگ کولهپشتیاش را باز میکرد. دفترچهاش را بیرون میکشید و تاریخ روزهایی را که از زیر خاک، کوزه یا استخوانی را که فلان گروه کشف کرده بودند، مرور میکرد. میخندید. دستهایم را میگرفت... دستها نشان میدهند آدمی در زندگی راحت بوده یا سختی کشیده. حتی خبر از عاشقی آدمها هم میدهند. اگر کشیده و استخوانی باشند، تجربۀ من میگوید عاشقهای شکست خوردهای هستند که حالا موذی شدهاند. شغل هر دستی را نمیتوان حدس زد. بعضی از دستها این خاصیت را دارند. وقتی دستهایش را جلوی چشمهایم گرفت و گفت: «حدست چیست؟» مدتها طول کشید تا چیزی بگویم. دستهایش قهوهای رنگ با انگشتهایی بلند و تقریباً باریک بودند. میشد حدس زد این دستها کار نکردهاند، با آب سرد لباس نشستهاند، اما اینکه چهکار میکنند سخت بود. رگهای نازک پشت دستش مرا به یاد آبگیرهای کوچکی میانداخت که قورباغههایی در آن شنا میکردند که هنوز قورباغه نبودند. آن روز گفتم: «شما ماهیگیر هستید، آقا؟»
آخرین شبی که خوشحال از حدس درستم به خانه برگشتم، شمارۀ آپارتمانش را گرفتم. جواب نداد. با خودم گفتم: «نهنگم حمام رفته.» اما نرفته بود... (از متن کتاب)
کولی با شکلات تلخ مجموعهای از داستانهای کوتاه است که با محوریت زنان ایرانی توسط سندی مؤمنی نوشته شده است. این مجموعه و داستانهایش به معضلات و مشکلاتی که زنان ایرانی در اجتماع یا زندگی شخصی خود با آنها روبرو میشوند، میپردازد و در هر داستان، شخصیت اصلی به یک زن اختصاص داده شده است.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران