loader-img
loader-img-2

مرگ تاثیرگذار (داستان های کوتاه جهان 16)

5 / 0
like like
like like

 از وقتی راپیتن شش ساله شده بود، پدرش هفته ای دو شب او را به باشگاه می برد.پدرش سر پول با دوستانش بیلیارد بازی می کرد و راپیتن کنار آنها می ماند و تماشایشان می کرد.اوایل مدام خوابش می رفت، اما وقتی بزرگ تر شد دیگر تا آخر بازی بیدار می ماند...

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "مرگ تاثیرگذار (داستان های کوتاه جهان 16)" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک