ماجرای «کنت مونت کریستو» در اواخر دوران سلطنت «ناپلئون» اتفاق میفتد. «ادموند دانتس» که جوان دریانورد زندانی و مرموزی است؛ به تازگی کار و تجارتش رونق گرفته است. ادموند در روز عروسیاش، به اتهام خیانت و جاسوسی و البته در اصل به خاطر حسادت اطرافیانش، به زندانی دور افتاده تبعید میشود.
دانتس در زندان، مدام به این فکر میکند که چرا به زندان افتاده است. در نهایت تصمیم میگیرد انتقام محکومیت بیدلیلش را بگیرد. او در زندان با «پدر فاریا» آشنا میشود و چیزهای زیادی از او میآموزد و در نهایت موفق به فرار میشود؛ آن هم با در دست داشتن دو نقشه: یکی نقشه انتقام و دیگری، نقشه گنج افسانهای جزیره «مونت کریستو».
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران