محصولات مرتبط
«دزدی همیشه بد نیست» در بستر کورهمحلهها و کورهپزخانهها روایت میشود. راوی داستان پسر یتیم تازهبالغی است معروف به «امین کلهعینکی» که بهمرور دارد چشمهایش را از دست میدهد.
از سوی دیگر، «حاجآجپز»، ارباب کورهمحله، خواندن و نوشتن را ممنوع کرده؛ اما امین مخفیانه از «گلشاه»، کورهچی درویشمسلک، سواد آموخته و برای بچهها در خلوت کتاب میخواند.
برشی از متن کتاب:
«کورهمحله در مسیر پرواز کلاغهاست. دم غروب است و از توی اتاق، فقط قارقارشان را میشنوم که دستهجمعی از بالای شهر میآیند به سمت پایین شهر، آنقدر پایین و پایینتر تا بالاخره از آسمان کوتاه شهر خارج میشوند و میرسند به آسمان بلند کورهمحله. سوغات کلاغها هر غروب فقط صدای قارقارشان نیست. انگار با خودشان از شهر یکجور بذر حسرت هم میآورند و میپاشند توی دل کورهچیها، حسرت چند کیلومتر آنطرفتر، زندگی در ساختمانهای چندطبقه، خیابانهای شستهرفته، دیوارهای قرص و محکم، فاصله گرفته از زمین و نزدیک به آسمان.»
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران