loader-img
loader-img-2

ماهیگیر و پسرش

5 / 0
like like
like like

زن به او نگاه کرد. نگاه هایشان در هم گره خورد. زن زن را فهمید. زن زن را حس کرد. زن زن را درک کرد. زیلها دست مسعوده را گرفت کمی فشار داد با چشمانش به او اطمینان خاطر داد و باز هم دست او را گرفت و روی سر بچه گذاشت. زنان دیگری که در اتاق بودند بی صدا این آیین را تماشا می کردند.

(بخشی از کتاب)

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "ماهیگیر و پسرش" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک