loader-img
loader-img-2

هلهله فرشته ها

5 / 0
like like
like like

کتاب هلهله فرشته ها نوشته سعید شریف یزدی و علی اکبر حائری است. این کتاب به مولفه‌ها و تکنیک‌های خوشبختی زندگی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) با رویکرد دینی و روان‌شناختی می‌پردازد.

درباره کتاب هلهله فرشته ها
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون به عنون اصلی‌ترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و هدایت آن به جایگاه واقعی اش، همواره سبب اصلاح جامعه بشری و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه نابودی بوده است. متاسفانه به دلیل تهاجمات فرهنگی و نفوذ فرهنگ غربی، بنیاد خانواده در ایران با خطرهای جدی مواجه شده است و هر روز شاهد گسترش روزافزون آسیب های جدیدی در حوزه خانواده هستیم. با بررسی مشکلات و آسیب ها در بین خانواده های امروزی می توان دو عامل را از دلایل اصلی از اختلافات و ازهم پاشیدگی خانواده ها دانست.

اولین و مهمترین عامل دوری از سبک زندگی اسلامی و معارف دینی اهل بیت علیهم السلام است. دومین عامل که موجب مشکلات فراوان و ایجاد فاصله در بین اعضای خانواده بهخصوص زن و شوهرها شده بی مهارتی و عدم توانایی لازم برای مواجهه با مشکلات زندگی است. این کتاب بر اساس زندگی  حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) سعی دارد زندگی ایرانی و اسلامی را نشان دهد.

خواندن کتاب هلهله فرشته ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به یک زندگی شاد و اسلامی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب هلهله فرشته ها
از درِ آزمایشگاه بیرون آمدند. نگاهی دزدکی به هم کردند و چشمانشان تابلوی اعلاناتِ ضعف و گرسنگی شد؛ طوری که گویی سه لیتر خون داده‌اند! نگو می‌خواهند به بهانهٔ جگرکی، دل بگیرند و قلوه بدهند! سوار ماشین شدند. فرهاد پا روی پدال گاز می‌گذاشت و برقِ چشمِ شیرین کنتور می‌انداخت؛ مثلاً بدون هیچ قصد و عمدی، آقای ماه‌داماد دورترین مغازهٔ جگرکی شهر را نشانه گرفت! کم‌کم سکوت شکست، اما چه شکستنی! باب اختلاط از هر دری باز شده بود و کار داشت به چراییِ گرفتگیِ ته‌صدای کلاغ‌ها در پردهٔ چهارم موسیقی می‌کشید! صدای تلفن همراهِ یکی از دو طرف، به فریاد کلاغ‌ها رسید و به این بحث کسل‌کننده، تنفسی اجباری داد. مادر شیرین بود. حتماً زنگ زده بود تا احوال دختر و داماد عزیزش را بپرسد، افزون‌بر سؤال‌هایی باربط و بی‌ربط از رنگ لباس نگهبان آزمایشگاه تا محتویات گواهیِ پس از کلاس‌ها! اما هنوز کنجکاوانه در آن‌سوی خط منتظر جواب بود؛ درحالی‌که گویی دست‌فروش‌های بازار شام بساط‌های خود را در کیف دخترش پهن کرده باشند، شیرین دائم شیرجه می‌رفت در کیف و گاه برای نفس‌گیری، نگاهی زیرچشمی به فرهاد می‌انداخت. گوشی زنگ می‌زد و پیدا نمی‌شد. در این میان لبخند شیطنت‌آمیز فرهاد نیز به استرس شیرین دامن می‌زد و لج او را درمی‌آورد. سرانجام غواصی نتیجه داد و بدون هیچ تلفاتی مورد پیدا شد. گوشی بیچاره آن‌قدر زنگ خورده بود که صدایش به بی‌جوهری می‌زد. سرعت دست شیرین در بیرون آوردن گوشی، باعث شد که کاغذ چسبیده به آن را نبیند. تلفن سمت گوش شیرین رفت و کاغذ زیر ترمز دستی افتاد. شیرین مشغول صحبت کردن با مادر شد و فرهاد مشغول خواندن موارد کاغذ. هر چقدر شیرین بیشتر می‌خندید، اخم فرهاد عمیق‌تر می‌شد. لحظه، مانند خیاطی ماهر، دو نگاه را به هم دوخت؛ اما نفوذ نگاه فرهاد پیروز شد و شیرین تن به خداحافظی زودرس داد. فرهاد با ابروانی تابه‌تا با دل‌خوری کاغذ را بالا گرفت و گفت:

- این چیه شیرین خانم؟

شیرین با حالتی بین استرس و تردید جواب داد:

- لیست جهازه، چیزی شده؟

فرهاد از پنجرهٔ ماشین نظری به آدم‌های بیرون انداخت و با حفظ جدیت دوباره سمت شیرین سر برگرداند:

- آخه این لیست جهازه یا طومار چشم‌وهم‌چشمی؟ از شما دیگه انتظار نداشتم. 

 

(طاقچه)

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "هلهله فرشته ها" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک