loader-img
loader-img-2
هدر ارسال پستی

زندگی نامه خودنوشت

5 / 0
like like
like like

والدینم همیشه به من می‌گفتند نباید از سفیدپوستان متنفر باشم … اکنون این سؤال برای من پیش آمد که چگونه می‌توانم کسانی را دوست داشته باشم که از من متنفر بودند. قبل از خواندن گاندی، تقریباً به این نتیجه رسیده بودم که اخلاق مسیحی تنها در حوزۀ روابط فردی مؤثر است. احساس می‌کردم فلسفۀ «گونۀ دیگرت را جلو بیاور» و «دشمنانت را دوست بدار» تنها وقتی افراد در منازعه با افراد دیگرند معتبر است. به‌نظر می‌رسید وقتی گروه‌های نژادی یا ملت‌ها در منازعه‌اند، رویکرد واقع‌بینانه‌تری ضروری است. اما پس از خواندن گاندی متوجه شدم چقدر اشتباه می‌کردم. معمولاً کسی که دادگاه را با حکم محکومیت ترک می‌کند قیافه‌ای جدی و گرفته دارد، اما من لبخند می‌زدم. می‌دانستم که مجرمی محکوم‌شده هستم، اما به جرم خود افتخار می‌کردم. … جرم من تلاش برای متقاعد کردن ملتم بود به اینکه همکاری نکردن با شر همان‌قدر یک وظیفۀ اخلاقی است که همکاری کردن با خیر. باید به عدم‌خشونت وفادار بمانیم. من از همۀ کسانی که در صف راهپیمایان هستند می‌خواهم اگر نمی‌توانید بدون خشونت بمانید، از صف خارج شوید. اگر بدون انتقام نمی‌توانید کتک بخورید، وارد صف ما نشوید. ما زندان‌روهای کهنه‌کاریم و برای ما سلول‌های زندان «سیاهچال‌های شرم» نیستند که «بهشت‌های آزادی و احترام انسانی»‌اند.

ثبت دیدگاه

دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "زندگی نامه خودنوشت" می نویسد
طراحی فروشگاه اینترنتی توسط آلماتک