در اتاق کارش، پشت میزی که پر از طرح های نیمه کاره و کاغذ و مداد بود. صندلی را جلو می کشید و می نشست. به دوروبرش نگاه می کرد. مدادهایش را دسته می کرد. موهایش را با انگشت شانه می زد و دست هایش را روی بازوهایش می کشید. مدادی بر می داشت و دیگر گذشت ساعت ها را حس نمی کرد. سرش را وقتی بلند می کرد که کسی در اتاقش را زده بود، یا یکی از منشی ها برایش چای یا قهوه ای آورده بود. آن چای یا قهوه را با روی باز می گرفت و دست هایش را با آن گرم می کرد. حس می کرد هیچ دیواری نیست که نتواند از آن بگذرد، دیگر چیزی اورا شکست نخواهد داد. با نیرویی ناشناخته، با قبول و شناخت امکانات و توانایی هایش رویین تن شده است. مثل سنگ شده بود. اما سنگی مقاوم و درخشان و قیمتی. دست کم این را می دانست.
کافکا در جایی گفته بود: «امکانات برای من هست، اما زیر کدام سنگ قرار گرفته؟ »
دوران
5 / 0
-
ناشر :
مروارید
- زبان کتاب : فارسی
- تعداد صفحات : 265
- سال نشر : 1399
- چاپ جاری : 2
- نوع جلد : شومیز
- شابک : 9789641916338
- قطع : رقعی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران