
معرفی کتابهای اربعین: احضاریه
راه افتادم و کم کم کاروان را در روشنی شعلههای آتش که گله به گله روشن بود، دیدم. نگهبانهایی که شمشیر بر کمر داشتند و کاروان را در احاطه داشتند. زنها و بچههای پراکنده. ...
راه افتادم و کم کم کاروان را در روشنی شعلههای آتش که گله به گله روشن بود، دیدم. نگهبانهایی که شمشیر بر کمر داشتند و بعضی شلاق و بعضی ترکه چوب، و کاروان را در احاطه داشتند. زنها و بچههای پراکنده. ...
از ذهنم گذشت واقعا چرا امام حسین حاضر شد اهل بیتش را همراه خود به سفری ببرد که عاقبتی نامعلوم داشت.
(بخشی از کتاب، صفحه 161)
حتما شده که یک نفر اطرافتان به یک سفر زیارتی، مثلا مشهد، کربلا، نجف و... برود؛ پس احتمالا این جمله را حداقل یکبار درباره آن مسافر شنیدهاید که میگویند: «فلانی طلبیده شده!» یا «امام حتما فلانی را طلبیده که توانسته برود!»
اما «علی موذنی» از زاویه دیگر به مقوله زیارت نگاه میکند و به طور ویژه برای پیادهروی اربعین از تعبیر «احضار شدن» استفاده میکند. همراه «مسعود» و «عارفه» به خیمهگاه حضرت زینب (س) وارد شوید.